سردرگمی فعالان بازارهای سرمایه اروپا
بدون شک حضور ترامپ در مسند قدرت خبر خوبی برای بازارهای سرمایه در اروپا و دیگر نقاط جهان نیست. رئیسجمهوری که به شوک درمانی و خلق روشهای نوین سرمایهگذاری (از جمله تمرکز بر رمزارزها) تاکید دارد، منجر به سردرگمی بسیاری از سرمایهگذاران خرد، متوسط و حتی شرکتهای بزرگ در بازارهایی شده که به نحوی از والاستریت در آمریکا متاثر هستند.
گروه تحلیل و ترجمه شرکت اطلاعرسانی و آموزش بورس - اکسیوس در این رابطه نوشت:
در این میان دغدغه مهمی وجود دارد که بسیاری از استراتژیستها و تحلیلگران بازار سرمایه در اروپا پاسخ واحدی نسبت به آن به مخاطبان نمیدهند!
آیا اصلاحات اقتصادی ترامپ دوام مییابد؟
این سوال مهم، معطوف به اصلاحات اقتصادی ترامپ است. اینکه چنین اصلاحاتی تا چه اندازه جنبه عملیاتی پیدا خواهد کرد و مهمتر از آن، نقطه پایان جنگ اقتصادی و اصلاحات تجاری مدنظر رئیس جمهورآمریکا و ایلان ماسک کجاست!
به عبارت بهتر، بخش اول این سوال به ساختارهای بوروکراتیک در آمریکا و ضریب تابآوری سازمان تجارت جهانی در برابر اصلاحات وی ارتباط پیدا میکند و بخش دیگر آن، معطوف به اهداف واقعی ترامپ است. ترامپ معتقد است دستیابی به هدف میان مدتش، یعنی بازسازی اقتصاد آمریکا، ارزش به جان خریدن رنج و سختی را دارد.
به نوشته اکسیوس او در تلاش است نوعی شوک درمانی اقتصادی انجام دهد و در عین حال پذیرای این واقعیت است که چنین اقدامی شاید آسیبهای جانبی نیز به همراه داشته باشد؛ اما زمانی که این آسیبهای جانبی تبدیل به معضلات کلان و از همه مهمتر، عاملی برای ایجاد نوعی اتحاد کاربردی-تجاری در جهان علیه کاخ سفید و سیاستهای اقتصادی او شود، قطعا ماجرا متفاوت خواهد شد!
نزدیکان ترامپ نگران هستند که اصلاحات و به عبارتی گویاتر، شوک درمانی وی در نهایت به سمت و سوی مطلوب پیش نرود. دلیل این نگرانی طی روزهای اخیر بیش از پیش مشخص شده است. چین و اتحادیه اروپا واکنشهای عملگرایانهتری در قبال سیاستهای تعرفهای ترامپ در پیش گرفتهاند که میتواند به صورت بالقوه، زمینهای را جهت مذاکرات اقتصادی واشنگتن با بروکسل و پکن جهت تخفیف در برخی سیاستهای تعرفهای واشنگتن مهیا کند.
ریسک اقتصادی
موضوع مهم دیگری که در این خصوص باید مورد توجه قرار بگیرد، معطوف به "ریسک اقتصادی" رئیسجمهور آمریکا در قبال اصلاحات اقتصادی است. بر این اساس، تمایل به نادیده گرفتن خطر تورم یا رکود اقتصادی اکنون بازارهای مالی و اعتماد سرمایهگذاران را متزلزل کرده و خود به بزرگترین ریسک اقتصادی کوتاهمدت تبدیل شده است.
به عبارت بهتر، دولت فعلی آمریکا پذیرفته که مسیر آسانی پیش رو ندارد و اوضاع به گونهای که طی ماههای اخیر تصور میشد، راحت نیست! ترامپ اصلاحات اقتصادی خود را در بطن اخلال در ساختار و عملکرد حوزه تجارت جهانی تعریف کرده و همین مسئله، ریسک انجام جراحیهای اقتصادی آمریکا (آن هم در سطح بینالمللی) را بسیار بالا برده است.
در ساختار و حوزه اقتصاد داخلی نیز ترامپ در تلاش است تا سیستم اقتصادی را که طی دههها شکل گرفته است، تغییر دهد. در این خصوص، رئیسجمهور و دولت ایالات متحده با موانعی بوروکراتیک مواجه هستند. آمریکاییها از مزایای کالاهای ارزان قیمت تولید شده در سراسر جهان بهرهمند شدهاند؛ اما این موضوع به بهای تضعیف تولید داخلی بوده است. در مقابل، ترامپ ساختاری را در ذهن خود ترسیم کرده که در آن تعداد کارمندان اداری به میزان قابل ملاحظهای کاهش و در عوض، مشاغل کارگری در کارخانهها افزایش پیدا کند.
این تغییر ساختار، متناسب و همزمان با جنگ اقتصادی و تجاری آمریکا در نظام بینالملل صورت میگیرد؛ اما کافیست چنین توازن و تعادلی بر هم بریزد تا ترامپ ناچار به عقبنشینی از اصلاحات داخلی یا حتی جنگ تعرفهای خود در مواجهه با دیگر بازیگران بینالمللی شود.
در چنین فضایی، سرمایهگذاران اروپایی دیگر نسبت به سیاستهای تعرفهای ترامپ به مثابه یک مسئله از پیش تعیین شده و قطعی نمینگرند! همین مسئله، در کنار نارضایتیهای ناشی از حضور دولت کنونی ایالات متحده، انگارهها و مولفههای ایجابی و مثبتی را در قبال سرمایهگذاری در بازارهای اروپایی و آسیایی تقویت کرده است.